Chapter Two(2009)


Verisimilitudes

Chapter Two:In the middle of western winds(2009)

13 black and white pictures of this chapter were made in 2009 and are representing the artist’s nightmares and nightmarish experiences. All elements were photographed from Iranian landscapes. Different places from geography of artist’s Imagination are sharing the same theme. Cracked window of a rustic house, empty boat left in the middle of nowhere, an Iranian mosque in highland and small tornado in graveyards, had came from dreams to create the expression of a cursed land.

Statement for catalogue of Verisimilitude, Chapter Two: In the middle of eastern winds 

In The Middle of eastern winds is a title which may hold my shattered dreams and nightmares of these years. All the pieces of this chapter are individual pictures and each of them is about to make their own way from an idea to realization. Apart from the similarity in technical aspect it is possible to recognize the type of imaginations and the common prospect in every piece of work. These all come into view from a man’s mind who is living his life unconsciously distracted from how his perceptions are changing with rhythm of days.
This series like the other chapter of verisimilitudes is not carefree of the theoretical base nor rely on its immunity. Beside the conceptual base which comes with the title, there is practical way to create the works, more from modernism schema in the middle of the pre and post visualization with enough space to do an artistic improvisation.
However at the beginning the name of project was a denote on simulated specifications in the process of creating photographs but its sounds that nowadays Verisimilitudes has more than the one meaning, so I can stay with it.

 

 

واقع نمایی ها

فصل دوم: در میان بادهای شرقی

تصاویر این مجموعه شامل 13 عکس سیاه و سفید است که در سال2009 ساخته شده و در قالب یک نمایشگاه انفرادی در ژانویه 2010 همراه با افتتاح گالری شماره6 تهران به نمایش درآمدند. این تصاویر از نظر درونمایه نمود دقیق تری از کابوس هایم را به تصویر می کشند. عکس هایی که شاید هر یک با المان های خود حکایت گر مرگ و اندوه و انزوایند. رویکرد تاریخی مولف در این فصل نیز پابرجاست هرچند تلاش شده با کنارهم نشینی تصاویری خاص پازلی بزرگتر تکمیل گردد: یک پنجره ی ترک خورده که مربوط به معماری روستایی ایران است؛ قایقی خالی رها شده بر آب؛ تخته سنگ های باستانی؛ ماه که با سماجت خود را از میان توده ای دود بیرون می کشد؛گردباد کوچکی که در کنار هفت سنگ قبر وزیدن گرفته است؛ سنگ هایی که از میان یک ویرانه فرو می ریزند؛ مسجدی که در فضای سنگ لاخ یک راه کوهستانی پیداست و گودالی که بر دامنه ی کوه نقب زده شده است! در این مجموعه تلاش کردم تا به طریقی عمیقاً شخصی و بدون بهره جویی از المان های مألوف، حال و هوای آن روزهایم را به تصوری از ایران پیوند بزنم.

استیتمنت کاتالوگ نمایشگاه

واقع نمایی ها نام نیست.صفتی است که شاید آسیمه و پراکنده ی رؤیاها و کابوس های این سال های مرا در بر خویش گیرد.آثار این مجموعه همگی تک عکس هایی مستقل اند و هر یک در کار به واقعیت نشاندن ایده ی خاص خویش. بجز وجه تکنیکی همسان شاید بتوان جنس تخیل و درونمایه های مشترکی را نیز در آن تشخیص داد. هر چه باشد اینهمه از تخیل انسان واحدی برمی خیزد که بی آنکه بداند سرگرم زندگی است و انگاره هایش نیز همچون خود زندگی نمودهای گونه گونی به خود می گیرد. مجموعه ی واقع نمایی ها نه بی اعتنا به پشتوانه ی تئوریک است و نه دلخوش به مصونیت آن. از محور مفهومی مستتر در عنوان این مجموعه که بگذریم روش خلق عملی آثار بیشتر با الگویی مدرنیستی از اثر هنری خوانا بوده اند:آمیزه ای از پیش و پسا-تجسم و جای بسنده ای برای بداهگی. عنوان واقع نمایی ها هرچند که در آغاز کار این مجموعه بیشتر دلالت مستقیمی بود بر ویژگی برساخته و فرآیند خلق این عکس ها اما گویی که امروز معنایی بیش از این نیز می توان برایش قائل شد.پس همچنان با آن همراه می مانم.